چهارشنبه 89 آبان 12 , ساعت 12:13 عصر
شبیه شمع که خیلی نجیب میسوزد
دلم برای تو گاهی عجیب میسوزد
دلم برای دل سادهام که خواهد خورد
دوباره مثل همیشه فریب میسوزد
نشستهای به امید که؟ گـُر بگیر ای عشق
همیشه آتش تو بی لهیب میسوزد
تو اشتباه نکردی گناه آدم بودم
اگر هنوز بشر پای سیب میسوزد
من آشنای تو بودم ولی ندانستم
غریبهها دلشان هم غریب میسوزد
برای من فقط این دل ز عشق جا مانده است
که با نگاه شما عن قریب میسوزد
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]